دانشگاه ال ام او مونیخ
ریاضیات و زبان خارجی! کدام یک را راحت تر یاد می گیرید؟ احتمالا اکثر شما خواهید گفت : من در هر دو خیلی عالی هستم “یا” در هر دو آنها خیلی ضعیفم. احتمالا الان دارید به خودتان یا همکلاسی های سابقتان فکر می کنید و می گویید: بله! بنظر میاد اینجوری باشه! در واقع مطالعه جدیدی این موضوع را نشان داده است که بیشتر مردم یا در هر دو (ریاضیات و زبان خارجه) خیلی خوب هستند یا در هر دو خیلی بد هستند. اما چرا؟ آیا دلیل آن می تواند این باشد که مغز ما کارهای مشابهی هنگام یادگیری ریاضیات و زبان خارجه انجام می دهد؟
مطالعات “رفتاری” مرتبط با هوش عمومی نشان داده اند که یک رابطه معنی دار بین یادگیری زبان و ریاضیات وجود دارد. اما سوال مهم اینجاست که دلیل این رابطه چیست؟ یک پژوهش جدید تلاش کرده این سوال را جواب دهد. برای فهم بهتر این مطالعه، ابتدا نیاز است که بفهمیم منظور ما از “یادگیری” زبان و ریاضی چیست؟
زبان به دو طریق یاد گرفته می شود: فعال و غیر فعال. فکر کنید می خواهید یک لغت خارجی را یاد بگیرید. برای مثال book که معادل انگلیسی کلمه کتاب است. در حالت غیر فعال، جفت کتاب – book به صورت مکرر به شما نشان داده خواهد شد. مثلا وقتی به یک پادکست زبان انگلیسی گوش می دهید در حالی که آشپزی هم می کنید. حالت فعال اما وقتی رخ می دهد که شما در یک کلاس زبان انگلیسی نشسته باشید و به صورت مداوم معنی book را در فرهنگ لغت جستجو کنید، با این کلمه جمله بسازید و … . در یادگیری فعال، شما فقط در معرض جفت کتاب-book قرار نمی گیرند، بلکه شما از این جفت معنایی به صورت فعال استفاده می کنید. البته این دو نوع یادگیری می توانند به صورت همزمان هم اتفاق بیفتد و همچنین این یادگیری ها محدود به لغت نیستند و می توانند در مثلا قواعد زبان، املا و غیره هم اتفاق بیفتد.
یادگیری فعال و غیر فعال می تواند در ریاضیات نیز اتفاق بیقتد. شما میتوانید روش حل مسئله را با استفاده از یک حل المسائل که قدم به قدم مسئله را برای شما حل کرده است یاد بگیرید (روش غیر فعال) یا اینکه سعی کنید خودتان مسئله را با راه حل خودتان حل کنید (روش فعال).
مطالعه ای که در اینجا تصمیم داریم در مورد آن بحث کنیم می پرسد که آیا یادگیری زبان و ریاضی نواحی شبیه یا متفاوتی از مغز را فعال می کند؟ برای جواب به این سوال آنها دو آزمایش را روی دانش آموزان دبیرستانی طراحی کردند:
در آزمایش اول، شرکت کننده های سوئدی، 60 لغت خارجی از یک زبان آفریقایی (زبان “سواحلی” که در بخش های شرقی و جنوبی قاره آفریقا مورد استفاده قرار می گیرید) را یاد گرفتند. نیمی از این تعداد به صورت غیر فعال یاد گرفته شد: جفت سوئدی-سواحلی هر کلمه به صورت مکرر به شرکت کننده ها نمایش داده شد. برای نیمه باقیمانده کلمات (یادگیری فعال) از شرکت کننده خواسته می شد که جفت سوئدی-سواحلی را کامل کنند در حالی که بازخورد هم می گرفتند. یک هفته بعد، فعالیت مغزی آنها توسط یک دستگاه ام آر آی ثبت شد. به آنها همان 60 کلمه هفته پیش نشان داده شد و از آنها خواسته شد جواب درست را از بین گزینه ها انتخاب کنند.
آزمایش دوم بسیار شبیه آزمایش اول بود با این تفاوت که در این جا آنها مسائل ریاضی را به صورت فعال و غیر فعال حل می کردند.
نتایج رفتاری نشان داد که شرکت کننده ها عملکرد بهتری در ترایال هایی که به صورت فعال یاد گرفته بودند داشتند. البته این چیز جدیدی نیست. مطالعات پیشین نیز چنین رفتاری را نشان داده بودند. تلاش و همت بیشتر (در یادگیری فعال) نتایج بهتری را از خود نشان می دهد.
اما آن چیزی که آنها واقعا به دنبال آن بودند سوالات مربوط به مغز بود:
1. کدام نواحی مغز در هنگام یادگیری فعال (در مقابل غیر فعال) بیشتر از خود فعالیت نشان دادند؟
2. آیا نواحی مشابهی از مغز هنگام یادگیری زبان و ریاضیات از خود فعالیت نشان می دادند؟
نتایج نشان داد که حداقل 6 ناحیه در مغز وجود دارد که هنگام یادگیری فعال، فعالیتشان افزایش پیدا می کند. این 6 ناحیه هم برای یادگیری ریاضی هم برای یادگیری زبان فعال می شدند. این نواحی در شکل 1.A نشان داده شده اند. نه فقط نواحی مغز، بلکه الگوی فعالیت آنها نیز بسیار مشابه است (شکل 1.B). این نتایج نشان می دهد که شباهت های معناداری در مغز ما هنگام یادگیری زبان و ریاضی وجود دارد. آزمایش موفقیت آمیز بود!
حال به سوال ابتدای بحث برگردیم: چرا مردم در ریاضی و زبان همزمان خوب یا بد هستند. حالا ما یک جواب خوب که توسط داده های مغزی هم پشتیبانی می شود داریم: زیرا یادگیری زبان و ریاضی نواحی مشابهی از مغز را درگیر می کنند. در نتیجه اگر در یکی از این دو (زبان و ریاضی) خوب هستید، می توانید به راحتی فرض کنید که در آن یکی هم خوب خواهید بود!
yazdbook
سلام منم دارم در کنار هنر و موسیقی که آموزش میبینم کدنویسی ریکت انجام میدم
البته بخورده مدیریت کردن این موارد با هم سخته و خیلی برنامه ریزی رو پر چالش میکنه ولی خب شدنیه و بعد یه مدت روتین زندگیتون میشه و لذتشو میبرید
الان در کتار این ها شروع به کتاب خوندن هم کردم و کتاب های فلسفی، روانشتناسی و داستانی خودم رو از یزدبوک میخرم.
jimmy
ممنون از کامنتتون.
زبان برنامه نویسی خودش می تونه به عنوان یک “زبان” در نظر گرفته بشه.
بنابراین عملا شما دارید تقریبا دو تا “زبان” رو یاد میگیرید.
همیجوری که این مقاله و کلی کارای قبلی تو این زمینه گفته بودن، ما یک نتوورکی تو مغزمون داریم که مسیول یادگیری زبانه (البته این مقاله این پست میگه این نتوورک برای ریاضی و زبان تا حد زیادی شبیه به همه).
حالا اگه شما از این نتوورک کار بکشید، کلا بهترم کار میکنه.
بنابراین در جواب سوالتون میشه گفت که آره کمک می کنه.
Mahdieh mobtaker
من الان دارم زبان آلمانی و پایتون را یاد میگیرم، البته اول آلمانی شروع کردم ۳ ماه بعد پایتون، میخوام بدونم اتفاقی که تو مغز من برای یادگیری آلمانی افتاده به یادگیری سریعتر پایتون کمک میکنه؟
تو پرانتز هم بگم رشته من تجربیه و تا حالا هیچ زبان برنامه نویسی را یاد نگرفتم