LOADING
March 11, 2022 Leave your thoughts

ادراک ذهنی ما از مفهوم مسئولیت جمعی و اثر آن بر سرشکن شدن مجازات در خلاف‌کاریهای گروهی

آنیتا کشمیریان (دانشگاه ال ام او، مونیخ)

می‌گویند جولیوس سزار با ضربات چاقوی جمعی از سناتورهای رم کشته شد. آنها دسته جمعی، بیش از ۲۰ بار به او ضربه زدند تا از پا آمد. نادرشاه افشار را – هم به همین شکل – گروهی از افسرانِ افشار و قاجارش در چادرش کشتند. قتل در قطار ِسریع‌السیرِ شرق – رمانی به قلم آگاتا کریستی – روایت قتلی است مرموز که به دست نه یک قاتل، بلکه جمعی از مسافران قطار رخ داده است. دنیای امروز ما سرشار از موقعیت‌هایی است که نه یک نفر – بلکه تعداد زیادی از افراد به شکل جمعی – به شخص یا اشخاصی آسیب وارد می‌کنند. اما وقتی جای یک نفر، یک گروه عملی خلافِ هنجار یا خلافِ قانون را انجام می‌دهد دقیقا چه کسی مقصر است؟

 طبق قوانین جزایی برخی از کشورها، تک‌تک افراد گروه ِخلافکار به اندازه‌ی وقتی که فرد به تنهایی دست به خلاف می‌زند مجازات می‌شوند. در قوانین جزایی کشورهای دیگری (از جمله ایران)، با افزایشِ تعداد متهمین، روند دادرسی بسیار پیچیده و گاهی اوقات متوقف می‌شود. اما سازوکار شناختِ ما هنگامِ رویارویی با چنین مواردی چگونه است؟‌ ذهنِ ما رفتارهای جمعی را چگونه ادراک و پردازش می‌کند؟ و در نهایت ما، هر یک از هنجارشکنان را برای اعمال جمعی‌شان چگونه مجازات می‌کنیم؟ 

برای فهمیدن جواب این سوال – در مجموعه‌ای از آزمایش‌ها – به آزمودنی‌ها چند سناریو دادیم. در سناریوهای جمعی، چند نفر- برای نمونه آرش و بابک و مهناز- هر سه به شخصی آسیبی می‌زدند و این آسیب منجر به مرگ قربانی می‌شد. ما این سناریوهای جمعی را با سناریوهایی فردی مقایسه کردیم که در آن – مثلا تنها بابک – همان آسیب را به همان شکل و به همان قربانی وارد می‌کرد. به دسته اول از آزمودنی‌ها فقط سناریوهای گروهی داده شد وبه دسته دوم فقط سناریوهای فردی. از آزمودنی سوال شد که در هر سناریو، قاتل منفرد یا از عضوی از گروه (مثلا در هر دو حالت بابک) چقدر باید مجازات شود.  پیش‌بینی ما این بود که آزمودنی‌ها قاتل را در سناریوهای فردی (بابک قاتل است – بابک چقدر مقصر است) بیشتر مجازات کنند تا در سناریوهای  جمعی (آرش و بابک و مهناز قاتل هستند –  بابک چقدر مقصر است). 

این پیش‌بینی بر اساس نظریه‌ی «سرشکن شدن مسئولیت» است که نشان می‌دهد مسئولیت بین افراد گروه پخش می‌شود و در نتیجه هر عضو گروه – در مقایسه با حالتی که تنهاست – احساس مسئولیت کم‌تری نسبت به هنجارشکنی‌اش دارد. ما این نظریه را به مجازات سوم‌شخص گسترش دادیم. یعنی پیش‌بینی‌ کردیم نه تنها احساسِ مسئولیتِ خودِ فرد بلکه مجازات دیگران هم برای هنجارشکنی‌های گروهی کاهش داده می‌شود. این پیش‌بینی، برخلافِ مدل‌های حقوقی و قانونی است که مجازات یکسانی را برای فرد و جمع در نظر می‌گیرند (شکل ۱ – ردیف بالا را نگاه کنید).

اما سناریوهای ما، به جز تفاوت در تعدادِ قاتل‌ها، فرق‌های دیگری هم داشتند. گاهی کشته‌شدنِ قربانی نتیجه‌ی یک قتل‌  تصادفی بود. یعنی فرد یا گروه، از قبل قصدی برای کشتنِ قربانی نداشتند و ناخواسته باعث مرگ او می‌شدند (حالت تصادفی).  در بعضی دیگر از سناریوها، با نقشه‌ی قبلی و با انگیزه‌ی کشتن به او آسیب می‌زدند (حالت قتل عمدی)‌. در دسته‌ی دیگری، اصلا قتلی اتفاق نمی افتاد. در این سناریوها، گرچه فرد (فقط بابک) یا گروه (آرش و بابک و مهناز) قصدِ کشتنِ قربانی را داشتند، اما موفق به قتل نشده و نقشه‌شان در نهایت شکست می‌خورد (حالت قتل ناموفق). در سناریوی کنترل، نقشه‌ی قتلی نبود و آسیبی به کسی نمی‌رسید (حالت خنثی).

پیش‌تر گفتیم که ما بر اساس نظریه‌ی سرشکن شدنِ مجازات، مجازات کمتری را برای سناریو گروهی پیش‌بینی کردیم. اما یک نکته مهم چرایی و سازوکار این سرشکن شدن است. چرا در ذهن ما مجازات فرد در گروه سرشکن می‌شود؟ یکی از دلایل مطرح شده برای توضیح این پدیده نظریات علّی آسیب است: وقتی برای یک آسیب (بخوانید قتل) چند علت (بخوانید قاتل) وجود دارد، انگار نقشِ علّی هر کدام از علت‌ها (بخوانید قاتل‌ها) کم می‌شود. در گروه، هر فرد سهم کمتری در این پیوند علّی دارد که باعث آسیب (اینجا قتل) شده است.  به زبان دیگر، در این مدل – بر خلاف مدل‌های حقوقی – علت‌ها تخفیف می‌یابند (شکل ۱- ردیف پایین)

شکل ۱. مدل مجازات در آسیب انفرادی و گروهی: مدل های حقوقی مجازات مشابهی را برای اعمال گروهی و انفرادی پیشنهاد می کنند. مدل‌های تخفیف علیت مجازات کمتری را در آسیب مشترک نسبت به حالت فردی پیش‌بینی می‌کنند (فرضیه پخش‌شدن مجازات). شکل پایین پیوندهای علّی در دو مدل مجازات. در مدل‌های حقوقی، همه مرتکبین در عمل گروهی به همان میزانی که در اعمال انفرادی انجام می‌شود، مسئول نتیجه آسیب هستند. در مدل های تخفیف علت (فرضیه اشپخش‌شدن مجازات)، هر یک از افراد گروه مسئولیت علّی کمتری در قبال نتیجه دارند.

 نکته مهم اینجاست: اگر پیش بینی این نظریه – نظریه تخففِ علّی – درست باشد، پس باید فقط در حالت‌هایی مجازات سرشکن شود که آسیب به دیگری اتفاق افتاده باشد (مثلا یک قتل گروهی – چه تصادفی چه عمدی)‌. اما اگر اصلا قتلی اتفاق نیافتد – حتی اگر نیت و قصد قتل وجود داشته باشد (حالت قتل ناموفق) – پس دیگر نباید بین گروهِ سوقصد کننده و فردِ سوقصد کننده تفاوتی دیده شود. نتایج آزمایش ما این پیشبینی را تایید کرد: در حالت قتل ناموفق تفاوتی بین مجازت  گروه  و فرد دیده نمی‌شود. اما در حالت قتل تصادفی و قتل عمدی فرد بیش از گروه مجازات دریافت کرد. مجازات در این دو حالت در گروه سرشکن شده است. (شکل ۲). بنابراین داده‌های آزمایش ما با مدل تخفیف علّی سازگار بود و مغایر بامدل حقوقی.

اما همه‌ی هنجارشکنی‌ها از جنسِ قتل (یا به طور کلی‌تر از جنسِ آسیب به دیگری) نیستند. مثلا اگر شما تصمیم بگیرید گوشتِ بدنِ همسایه‌ی مرده‌ی خود را بخورید – و قبلا مطمئن شوید که گوشت آلوده نیست – شما به همسایه‌ی خود (یا خودتان) آسیبی نزده‌اید (یادتان باشد که همسایه شما قبلا مرده است). در این حالت – با اینکه آسیبی به همسایه یا خود نزده‌اید – اما باز هم عمل هنجارشکنانه (یا شاید غیر اخلاقی) انجام داده‌اید. سوال این جاست که اگر در یک حالت با دوستان خود (گروهی)‌ و در یک حالت دیگر خودتان تنها (فردی) دست به مرده‌خوری بزنید،  آیا باز هم – مثل مثال قتل گروهی – در گروه کمتر مجازات می‌شوید؟

شکل ۲. میزان مجازات به عنوان تابعی از جمع (رنگ های مختلف) در سراسر سناریوهای خنثی، تصادفی، ناموفق و عمدی (محور افقی). خط افقی ضخیم در هر جعبه نشان دهنده میانه است. در حالت ناموفق تفاوتی بین مجازت  گروه (سبز)  و فرد (آبی) دیده نمی‌شود. اما در حالت تصادفی و عمدی فرد (آبی) بیش از گروه مجازات شده است.

 اگر نظریه تخفیف علّی درست باشد جواب منفی است: در حالت خوردنِ گوشتِ همسایه‌ی مرده، رابطه علت و معلولی منجر به آسیب به دیگری در کار نیست (مقایسه کنید با شکستن سر و دست همسایه‌تان یا کشتن او). در حالتِ خوردنِ گوشت ِمرده او – یا مواردی مثل همبستر شدن و لذت جنسی از جنازه‌ی همسایه‌ی مرده‌ی خود یا سکسِ با حیواناتِ مرده – چون آسیبی به کسی وارد نشده- پس دیگر رابطه‌ی علت و معلول (آسیب و قربانی) به شکل قبل وجود ندارد.در این حالت، پیش‌بینیِ ما این بود که تخفیف علّی هم اتفاق نیافتد. یعنی هنجارشکنی جمعی باعث نمی‌شود که مجازات فرد در گروه کم‌تر شود.

 ما در آزمایش دیگری سناریوهایی از جنس خوردن مرده یا رابطه‌ی جنسی با او را – در حالت گروهی و در حالت فردی – به آزمودنی‌ها دادیم و مشاهده کردیم که در این سناریو‌ها، تفاوتی بین مجازات جمع و گروه وجود ندارد. این مشاهده نیز مانند آزمایشِ قبل، با فرضیه‌ی تخفیف علّی سازگار بود. 

به طور کلی این آزمایش‌ها، سازوکارهای شناختی مجازات سوم شخص در انسان‌ها و سرشکن‌ شدن مجازات در گروه‌ها را روشن‌تر می‌کند. نظریه تخفیف علّی به ما می‌آموزد که چرا در آسیب‌های جمعی و گروهی – مجازات فرد در عمل گروهی کاهش می‌یابد. اصلا شاید یکی از دلایل ما انسان‌ها برای پیوستن به گروه‌ها همین باشید:‌ پنهان شدن پشت همدستان بیشتر و در نهایت مجازات کمتر.  شاید برای ما هنجارشکنی گروهی یعنی ایمنی بیشتر در برابر مجازات – درست مانند ماهی‌هایی که در دسته‌های بزرگ حرکت می‌کنند تا احتمال خورده شدنشان توسط ماهی‌های بزرگ‌تر کم‌تر شود.

Leave a Reply

Your email address will not be published.