LOADING
May 25, 2021 1 Comment

رابین‌ هود و پینوکیو دیدار می‌کنند

پریسا نویدی

مردم اغلب دوست دارند تصور مثبتی از خودشان داشته باشند و چون ارزش زیادی برای صداقت قائل هستند زمانی که برای بدست آوردن چیزی تقلب می‌کنند یا دروغ می‌گویند این تصویر خدشه‌دار می شود. این تضاد، آشفتگی ذهنی‌ای به‌وجود می‌آورد که به عنوان “ناسازگاری اخلاقی” شناخته می‌شود و باعث بالا رفتن اضطراب در فرد می‌شود. این اضطراب با واکنش سیستم عصبی خودمختارِ مغز، که اعمال غیر ارادی بدن را کنترل می‌کند، همراه است و با برانگیختگی فیزیولوژیکی (مانند افزایش ضربان قلب، بالا رفتن سرعت تنفس و …) خود را نشان میدهد

اما مغز ما برای کم کردن این اضطراب‌ها بیکار ننشسته و مکانیزم‌هایی را به‌کار می‌گیرد که علی‌رغم این‌که فرد تقلب می‌کند تصویر مثبت او از خودش خراب نشود. یکی از این مکانیزم‌ها، “توجیه کردن” است، که باعث می‌شود هزینه‌ی روانیِ انجام یک عمل غیراخلاقی کمتر شود. یکی از بهترین توجیهات زمانی‌ست که کار خلافی که می‌کنیم در راستای سود رساندن به دیگران باشد تا به خودمان. گای هاچمن، دار پلگ، دن اریلی و ساهار ایال در این پژوهش و در قالب دو آزمایش به بررسی این فرضیه پرداختند که انگیزه های نوع‌دوستانه‌ی ما توجیهاتی هستند که ذهن ما آنها را به کار میگیرد تا با خیال راحت (یعنی ضمن کنترل و کاهش تنش‌های فیزیولوژیکی) به رفتار غیراخلاقی (مثلا تقلب) ادامه دهد و از نتایج آن سود ببرد

در هر دو آزمایش هر بار شکلی شبیه شکل زیر به شرکت‌کننده‌ها نشان داده می‌شد و باید اعلام می‌کردند که مجموع تعداد نقاط کدام سمت بیشتر است. از افراد خواسته می‌شد که جهت درست را انتخاب کنند و حتی هر دفعه به سمت جواب درست راهنمایی می‌شدند. اما درستی یا غلط بودن جوابی که می دادند، تاثیری در پاداش گرفتن یا نگرفتن آنها نداشت، بلکه هربار که سمت راست را انتخاب می کردند 20 سنت و برای انتخاب سمت چپ تنها 2 سنت به آن‌ها پاداش داده می‌شد. پس با این‌که از آن‌ها خواسته شده بود جواب درست را انتخاب کنند، افراد هربار بین دوراهیِ انتخابِ جواب درست و گرفتن پاداش قرار می گرفتند

شکل 1

در آزمایش اول شرکت‌کننده‌ها قبل از شروع آزمون به 3 خیریه بر اساس میزان علاقه‌شان امتیاز می‌دادند

  1. مورد علاقه
  2. خنثی
  3. عدم علاقه

به این ترتیب با توجه به امتیازی که داده بودند بصورت تصادفی به 3 گروه تقسیم می‌شدند که تمام امتیازی که به‌دست می‌آوردند به یکی از این 3 خیریه داده می‌شد. پس پژوهشگران می توانستند میزان تقلب افراد را بر اساس علاقه شان به خیریه دسته بندی کنند

برای محاسبه‌ی میزان تقلب هر فرد، خطاها به 2 دسته تقسیم شدند

خطاهای مفید: وقتی جوابِ درست، گزینه چپ بود ولی افراد سمت راست را که سود بیشتری داشت بعنوان جواب اعلام می‌کردند

خطاهای مخرب: وقتی جوابِ درست، گزینه راست بود ولی افراد سمت چپ را که سود کمتری داشت بعنوان جواب اعلام می‌کردند

میزان تقلبی که هر فرد انجام داده بود از تفاضل بین درصد این خطاها مشخص می‌شد

نتیجه‌ی جالب این بود که افرادی که عایدیشان از شرکت در آزمایش به خیریه ی مورد علاقه شان داده میشد بیشتر تقلب میکردند (57.76%). تقلب در افرادی که علاقه خاصی به خیریه ی تعیین شده برایشان نداشتند کمتر بود(24.10%). افرادی که در گروهی قرار گرفته بودند که پاداششان به سازمانی می‌رسید که هیچ علاقه ای به آن نداشتند هم به میزان قابل توجهی تقلب کردند اما با یک فرق اساسی. انهم اینکه این‌ گروه برای این‌که کاری کنند که سود زیادی به آن سازمان نرسد، عمدا سمت چپ را که پاداش کمتری داشت انتخاب می‌کردند (36.26%)


در آزمایش دوم، شرکت‌کننده‌ها به 3 گروه متفاوت دیگر تقسیم شدند

نوع‌دوستی محض : تمام پاداشی که فرد به‌دست میاورد به خیریه‌ مورد علاقه‌ش می‌رسید

نوع‌دوستی معقول : نصف پاداش به خود فرد و نصف دیگر به خیریه‌ی مورد علاقه‌ش می‌رسید

خودمحوری محض : تمام پاداش به خود فرد داده می‌شد

در این آزمایش هم وقتی قرار بود پاداشی که افراد به‌دست می‌آوردند به خیریه‌ی مورد علاقه‌شان برسد، میزان تقلب به طرز چشمگیری افزایش پیدا می‌کرد ( شکل 2). به‌علاوه، شرکت‌کننده‌ها بعد از این‌که آزمون را انجام می‌دادند به اتاق دیگری می‌رفتند و در حالی که در مقابل دستگاه دروغ‌سنج قرار می‌گرفتند ( ابزارهایی برای اندازه‌گیری شرایط فیزیولوژیکال به آن‌ها وصل می‌شد)، از آن‌ها ‌خواسته می‌شد تا در مورد این‌که آیا تقلب کرده‌اند یا نه توضیح بدهند. نکته‌ی جالب این بود که هرچقدر افرادِ گروه خودمحور تقلب بیشتری کرده بودند، میزان برانگیختگی بیشتری داشتند و احتمال تشخیص دادنشان توسط دستگاه دروغ سنج بیشتر بود. اما این الگو در گروهی که قرار بود کل پاداش به خیریه‌ی مورد علاقه‌شان برسد برعکس بود: افرادی که در این گروه تقلب بیشتری کرده بودند نسبت به آنهایی که تقلب نکرده بودند، برانگیختگی کمتری نشان می‌دادند و احتمال تشخیص دادنشان توسط دستگاه دروغ سنج پایین‌تر بود

شکل 2 – نتیجه دیتای رفتاری برای سه شرایط نوع دوستی محض، نوع دوستی معقول، خودمحوری محض – محور افقی: گروه شرکت کنندگان – محور عمودی: نرخ خطا که مشخص کننده میزان تقلب است. عکس پینوکیو روی هر ستون نشان دهنده برانگیختگی فیزیولوژیکی افرادی است که تقلب کرده بودند

رعایت هنجارهای اجتماعی یک انگیزه اساسی انسانی تلقی می‌شود و چون مردم اغلب کمک به دیگران را یک واکنش اجتماعی مورد انتظار می‌دانند، آن را برای حفظ تصویر مثبت خودشان انتخاب می‌کنند .شاید به همین دلیل است که  افرادی که در گروهِ نوع‌دوستی محض حاضر نشده بودند تقلب کنند و اخلاقیاتشان را و برای سود رساندن به دیگران فدا کنند، چون این هنجار اجتماعی را زیر پا گذاشته بودند، برانگیختگی‌های فیزیولوژیکی بیشتری نشان دادند و کسانی که برای کمک رساندن به دیگران تقلب کرده بودند و دروغ گفته بودند با تکیه بر رعایت این هنجار اجتماعی سطح اضطراب و برانگیختگی بالایی نداشتند

پس احتمالا اگر رابین‌هود در مقابل دستگاه دروغ‌سنج قرار می‌گرفت، آزمایشگر متوجه دماغ پینوکیویی او نمی‌شد

1 Comment

  • Parsa

    Good job. Dynamic causal modeling for this task would be interesting.

    Reply

Leave a Reply

Your email address will not be published.