کمک کردن به دیگران معمولا لذتبخش است و مورد مشورت قرارگرفتن – به خصوص وقتی پای تصمیمهای حساس و سخت در میان است – حس خوشایندی از مفید بودن، اهمیت داشتن و تحسین شدن به ما میدهد. به همین .دلیل، شاید خیلیها حس منفی این توییت را راحت و بیواسطه درک کنند.
چند وقت پیش دوستی تماس گرفت خواست مشورت کنه، مردد بود بین دو انتخاب…طولانی حرف زدیم و انتخابی که بنظرم درست بود با دلیل و مطق شرح دادم…کلی تشکر کرد و من هم حس مفید بودن پیدا کردم…..امروز فهمیدم مورد دوم که گفته بودم خوب نیست، انتخاب کرده ….
— Serpico (@Serpicoo3) May 29, 2019
اما توجه به سادگی همدردی ما با این نظر ، ما را به سوال مهمی راهنمایی می کند. چرا از کمک کردن به دیگران لذت می بریم؟ و شاید مهمتر از آن ، چرا از بی اعتنایی به کمک و مشورتِ ما ناراحت می شویم؟
کمک به دیگران جز صرف هزینه (وقت، انرژی، …) برای ما چه دارد ؟ توییت های پایین دو مورد جواب به این سوال هستند.
من تماسای این شکلی خیلی دارم و همین که برای مشورت انتخاب میشم نوعی ایجاد اعتبار برای خودمه و شخصیت تاثیرگذار از خودم برام درست می کنه.توی مشورت دادنا انگار خودمم دارم سرمایه گذاری می کنم،ا.منطق و دانشک استفاده می کنم،ماجرا رو جوری نگاه می کنم که کسی قبلا ندیده،(بازخورد از سایرین) ….
— Elnaz Karami (@Elnaz_AK) May 30, 2019
بعضی وقتا حس میکنم خودم گول خوردم،داستان رو زیادی جدی گرفتم و ندونستم چقدر به این بازخوردا توجه کنم و چقدر وقت بذارم و چقدر تشکر ها و فیذبک طرف زو واقعی بدونم،گاهی فک میکنم اگه قبولم نداشت چرا منو انتخاب کرد،گاهیهم صرفا طرف رو احمق فرض می کنم.اما نکته اینه که از طرف به دل نمیگیرم ….
— Elnaz Karami (@Elnaz_AK) May 30, 2019
نه، ناراحتی نداره…قبلش حس خوب داشتم که مفید بودم و احتمالن صحبتهام به دردش خورده…بعدش اون حس رو نداشتم…ولی ناراحتی هم نبود ….
— Serpico (@Serpicoo3) May 30, 2019
برای کسانی که تحقیقات علوم شناختی در مورد اثرگذاری و اثرپذیری اجتماعی را دنبال می کنند، این توییتها یاداور نکته های جالبی هستند.
آیزن برگِر و همکاران در سال ۲۰۰۳ فعالیت مغزی داوطلبان بزرگسال را در حین شرکت در یک بازی کامپیوتری گرافیکی سه نفره ثبت کردند. در این بازی ساده، سه آواتار یک توپ را به هم پاس می دهند. یکی از سه آواتار را داوطلب ما کنترل می کند. در طی بازی، گاهی اوقات، دو آواتار دیگر به داوطلب ما بیاعتنایی میکنند و به مدت ده-پانزده ثانیه توپ را به همدیگر پاس میدهند. در حین این دورههای کممحلی، فعالیت عصبی در بخشهایی از مغز افزایش پیدا کرد که به “شبکهء درد” معروف است. انگار که بازنمایی کم محلی دیگران در معز شبیه حس درد ناشی از شوک الکتریکی باشد.
در مطالعه دیگری، دانیل کمپبل و همکاران نشان دادند که وقتی دیگران، سلیقهء ما در موزیک را تایید میکنند، مغز ما جوری واکنش نشان میدهد که انگار به گرسنه غذا یا به فقیر پول داده باشند. تایید سلیقه ما ، به خودی خود و حتی وقتی هیچ نفع مالی در کار نیست ، مراکز حساس به پاداش و لذت را در مغز ما فعال میکند.
همین اواخر، در آزمایشگاه ما، یوری هرتز (که الان در دانشگاه حیفا برای خودش استاد شده)، فعالیت مغزی را در حین مشاوره دادن به دیگران اندازهگیری کرد و نشان داد که حساسیت ما به توجه دیگران به آرا و نظرات مان به شکل گسترده ای در مغز بازنمایی میشود. از یک طرف رابطه ما با مشورتگیرنده و میزان توجه او به نظر ما در مراکز توجه و پاداش بازنمایی میشوند. از طرف دیگر، میزان موفقیت ما در رقابت با مشاور رقیب هم در بخش دیگری از مغز پیگیری میشود.
اگر شما هم از تجربه خودتان و یا دیگران، در این مورد چیزی مشاهده کردهاید برای ما بنویسید.
Recent Comments