LOADING
March 26, 2022 Leave your thoughts

اگر از شر آدم های خودخواه خلاص بشیم، چقدر با من همکاری میکنی؟

نیلوفر سعیدی 

دانشگاه شهید بهشتی

تا حالا به این فکر کردین که وقتی غیبت کسی رو می‌شنوید چقدر نظرتون راجع به اون فرد عوض میشه؟ می‌دونیم که منظور از غیبت، اطلاعات منفیه. خب همیشه به ما گفتن که غیبت کردن خیلی بده ولی توی زندگی واقعی چقدر میتونیم از غیبت کردن دوری کنیم؟ ممکنه کسی تاحالا خواسته یا ناخواسته نظر شخصی رو درمورد یک دوست یا آشنا با غیبت کردن تغییر نداده باشه؟ به نظر غیر ممکن میاد!
حالا اگر شما بدونید که کسی درمورد خودتون غیبت کرده، صرف نظر از اینکه چقدر اون اطلاعات منفی راجع به شما درست بوده یا غلط، چه عکس العملی نشون میدین؟
غیبت کردن دو جنبه داره، بعضی وقت ها میتونه فرصتی باشه تا تصمیمات بهتری برای رفتار با آدم های اطرافمون بگیریم، همون طور که هممون تا حالا از این امکان استفاده کردیم. مثلا میفهمیم که به فلانی نباید پول قرض بدیم چون آدم غیر قابل اعتمادیه. اما از طرف دیگه وقتی غیبت درمورد خودمون باشه می‌تونه برامون تهدید به حساب بیاد چرا که وقتی از کسی بدگویی میشه معمولا دیگه فرصتی پیدا نمیکنه تا در موردش توضیحی بده یا از خودش دفاع کنه.
با وجود اینکه همیشه می‌خواستیم از غیبت (مثلا) دوری کنیم، به نظر میاد که غیبت می‌تونه مثل یک پلیس برای ما عمل کنه، به این معنی که درسته که برای عملکرد بهتر ما لازمه اما کسی هم مستقیم دوست نداره باهاش درگیر بشه.
اما اینکه واقعا غیبت کردن چقدر می‌تونه به کار ما بیاد و جاهایی مفید باشه در حد یک ایده است. قصد داریم بدونیم آیا شواهد تجربی ای هم برای حمایت از این فعالیت اجتماعی وجود داره یا نه!

برای بررسی این ایده، فاینبرگ، ویلر و شولتز( مقاله رو اینجا ببینید) آزمایشی ترتیب دادن تا ببینن آیا غیبت و امکان حذف افراد با توجه به بدگویی های دیگران در گروه میتونه باعث مشارکت بیشتر افراد باقی مونده بشه یا نه! برای اینکار اونها از سه بازی منافع جمعی استفاده کردن.

برای اینکه بفهمیم منافع جمعی چی هستن، به یک محیط کاری فکر کنید که کارکنان تصمیم میگیرن تا با هزینه ی خودشون برای محل کار یک وایت برد شیشه ای بخرن تا توی جلسات بتونن برنامه هاشونو روش بنویسن. پس یه صندوق براش در نظر می‌گیرن و از همه ی کارمندان خواسته میشه تا هر چقدر که میتونن در این صندوق مشارکت کنن تا برای ماه آینده با پول جمع شده تخته ای خریداری بشه. با خریدن این تخته همه ی افراد میتونن برای ارائه ی برنامه های خودشون ازین وسیله استفاده کنن، پس همه از وجودش سود میبرن. این منفعت دو ویژگی مهم داره. اول اینکه غیر قابل حذفه: یعنی هیچ کس از اعضای این شرکت نمیتونن کسی رو از نوشتن ایده هاش یا کشیدن نقشه های ذهنیش روی این تخته منع کنن. دوم اینکه غیر قابل رقابته: به این معنی که هیچ کس از کارکنان نیست که بتونه بیشتر از بقیه از وجود این تخته بهره مند بشه و ازش استفاده کنه. اگر با دقت به اطراف خودتون نگاه کنید،  میبینید که نمونه های زیاد دیگه ای از منافع جمعی در اطراف ما هست. خیابون های شهری که توش زندگی میکنید، نیروهای دفاع ملی، و همینطور ویکی پدیا، که یک دایرت المعارف آنلاین با دسترسی آزاده، همگی نمونه هایی از منافع جمعی هستند.

در اینجا هم پول جمع کردن برای تهیه ی چنین وسیله ای، بر اساس نظر اقتصاد دانان، یک بازی منافع جمعی محسوب میشه. کارکنان هرکدوم مقداری رو در یک صندوق کل مشارکت میکن تا در نهایت با مبلغ جمع شده چیزی رو بخرن که همه میتونن از اون استفاده کنن. همه ی افراد ( چه اونهایی که پولی به صندوق اهدا کردند، و چه اونهایی که مشارکت نکردند) نهایتا از این امکان بهره می‌برند. دلیل اینکه بهش بازی گفته میشه هم اینه که انتخاب مشارکت یا عدم مشارکت مالی، دست خود کارکنانه.

اما مدل آزمایشکاهی برای بررسی رفتار افراد در برابر منافع جمعی، به این صورته که به افراد یکسری توکن داده میشه که به صورت محرمانه میتونن هر مقداری از اون رو به دل خواه خودشون در یک صندوق کل مشارکت کنن. همینطور میتونن توکن هارو برای خودشون نگه دارن اما باید بدونن هر چی بیشتر مشارکت داشته باشن، نهایتا سود بیشتری هم به دست میارن، چرا که پول های جمع شده در صندوق کل، در آخر در 2 ضرب میشه و بین افراد تقسیم میشه.

در این مطالعه، در طول بازی” اصلی”، از افراد خواسته میشه تا با توجه به 10 توکنی که اول هر دست بهشون داده شده به مقداری که دوست دارن، در صندوق کل مشارکت داشته باشن. هر توکن ارزشی به اندازه ی 2.5 سنت داشت. مقدار کل مبلغ اهدایی در هر دست در 2 ضرب و بین تمام اعضاء به طور مساوی تقسیم میشد. بعد از هر دست بازی، به افراد شرکت کننده گفته میشد که هر شخص چه مقدار مشارکت و چه مقدار پول کسب کرده. بعد از این، افراد وارد گروه های جدید میشدند و این روند تکرار میشد. در بازی “غیبت”، بعد از اینکه افراد در مورد بقیه ی شرکت کننده ها اطلاعات کسب کردن، میتونستن در مورد یکی از اونها یک نوشته ی حاوی بدگویی به یکی از افرادی که در گروه جدید باهاشون در حال بازی بود، بفرستن. و در بازی” غیبت همراه با طرد” بعد از اینکه نوشته های حاوی بدگویی به دست افراد رسید، اونها میتونستن به صورت ناشناس به یک نفر رای بدن تا اون فرد رو از بازی اخراج کنن. در یک گروه 4 نفره، اگر شخصی دو یا بیشتر رای خروج داشت، سه نفر باقی مونده بدون اون شخص بازی میکردن و پول های صندوق کل در 1.5 ضرب و بین سه تا شرکت کننده ی باقی مونده تقسیم میشد.

نتایج نشون داد که امکان غیبت کردن به خودی خود میتونه باعث مشارکت بیشتر افراد با دیگران باشه چون که اونها میدونستن این بدگویی ها همچنین میتونه در مورد خودشون پخش بشه. ولی این اثر برای مدت طولانی موندگار نبود چراکه افراد میخواستن از بهره کشی و سوء استفاده ی دیگران نسبت به خودشون هم جلوگیری کنن. پس مشارکت اونها طی زمان پایین میومد. از سمت دیگه، افراد برای اینکه طرد نشن سعی میکردن خیرخواهانه تر عمل کنن، پس مشارکت اونها در بازی “غیبت همراه با طرد” طی دست های بازی بیشتر و بیشتر میشد و البته با حذف کردن فرد خودخواه میتونستن با خیال راحت تری مثل بقیه ی اعضای گروه مشارکت کنند.

در آخر، به نظر میرسه تعاملات ما با دیگران تابع چیزهاییه که اونها از ما و ما در مورد اونها میدونیم و این نظرات میتونه به راحتی با تلاش یک فرد دیگه تغییر کنه. مخصوصا وقتی اون فرد کسی باشه که بهش اعتماد داریم و جزو اعضای خودی محسوب میشه. پس در این صورت با توجه به پیوند بین افرادی که همدیگر رو میشناسن و انتخاب کردن، مشارکت در موقعیت هایی مثل نمونه ای که در موردش صحبت کردیم میتونه به حداکثر خودش برسه.

Leave a Reply

Your email address will not be published.